کد مطلب:162472 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:136

خواجوی کرمانی
ابوالعطا كمال الدین محمود بن علی بن محمود متخلص به خواجو المرشدی الكرمانی، به سال 689 ه.ق. در كرمان متولد شد. چون بعدها به شیخ مرشد ابواسحق كازرونی مرید شد، لقب المرشدی گرفت. او معاصر سلطان ابوسعید بهادر بود. وفاتش را حدود سال 753 ه.ق. نوشته اند. خواجو در اكثر علوم استاد بود. [1] .



آن گوشوار عرش كه گردون جوهری

با دامنی پر از گهرش، بود مشتری



درویش ملك بخش جهاندار خرقه پوش

خسرو نشان صوفی و سلطان حیدری



در صورتش معین و در سیرتش مبین

آیات ایزدی و صفات پیمبری



در بحر شرع، لولوی شهوار و همچو بحر

در خوش غرقه گشته ز پاكیزه گوهری



اقرار كرده حر یزیدش به بندگی

خط باز داده روح امینش به چاكری



لب خشك و دیده تر، شده از تشنگی هلاك

وانگه طفیل خاك درش خشكی و تری



از كربلا بدو همه كرب و بلا رسید

آری همین نتیجه دهد ملك پروری



گلگون هنوز چنگ پلنگان كوهسار

از خون حمزه، شاه شهیدان روزگار



دیشب از آهم حمایل در بر جوزا بسوخت

وز نفیر سوزنا كم، كله ی خضرا بسوخت



چون نسوزم كز غم سبطین سلطان رسل

جان منظوران این نه منظر مینا بسوخت



آتش بیداد آن سنگین دلان چون شعله زد

ماهی اندر بحر و مه بر غرفه ی بالا بسوخت






چون چراغ دیده ی زهرا بكشتندش به زهر

زهره را دل بر چراغ دیده ی زهرا بسوخت



چون روان كردند خون از قرة العین نبی

چشم عیسی خون ببارید و دل ترسا بسوخت



دیده ی تر دامن، آن روزش بیفكندم ز چشم

كان نهال باغ پیغمبر ز استسقا بسوخت



بس كه دریا ناله كرد از حسرت آن تشنگان

گوهر سیراب را جان بر دل دریا بسوخت



دیو طبعان بین كه قصد خاتم جم كرده اند

بغض اولاد علی را نقش خاتم كرده اند





[1] خلاصه از فرهنگ معين.